احساس...
در تمام ساقه ی احساس من
باز می پیچد نگاه روشنی
خوب می فهمم که میخواهد مرا
باز می گوید تو دنیای منی
کاش می شد تا که می گفتم به او
دختر رویا و شعرش نیستم
من اسیر غربتی دیرینه ام
کاش میشد تا بگویم کیستم!؟
این وسط او عشق میخواهد ز من
من که سنگی سرد و تیپاخورده ام
یک نشان از زندگی در من که نیست
سالها پیش از تولد مرده ام....